با این تغییر مختصر،توجه مولفان در تعریف هوش هیجانی به سمت مفهوم انگیزش در روابط اجتماعی (اداره روابط) تغییر جهت یافت.این تعیرف مفهومی موجب شد که توانایی و پردازش هیجانی با برخی از ویژگی های دیگر ترکیب شود و یک رویکرد در حوزه پژوهش هوش هیجانی به نام رویکرد مختلط به وجود آید. در قالب این رویکرد مختلط ،یک مدل متفاوت دیگر توسط بار- ان در سال ۱۹۹۷ ایجاد شد و هوش هیجانی را شامل « مجموعه ای از توانایی ها،کفایت ها و مهارت های غیر شناختی که توانایی فرد را برای کسب موفقیت در مقابله با اقتضائات و فشارهای محیطی تحت تاثیر قرار می­دهد،تعریف نمود» (بار-ان ،۱۹۹۷؛ بار- ان، ۲۰۰۴).

 

نکته اساسی در تعریف و مدل سازی هوش هیجانی این است که ترکیب مفهومی جدید و چالش برانگیز بوده است و طبیعی است که نمی توان بین محققان توافق یا همگرایی زیادی را انتظار داشت. با وجود این، ‌می‌توان از طریق نظری به یک یکپارچه سازی و همگونی در رویکردهای مختلف تحت عنوان هوش هیجانی مبادرت کرد؛ بدین معنی که از یک سو ، رویکرد هوش هیجانی به عنوان یک مجموعه ای از استعدادهای هیجانی در نظر ‌می‌گیرد و در نتیجه می ­تواند معادلی برای IQ به حساب آید؛ از سوی دیگر ،رویکرد هوش هیجانی،به عنوان مجموعه ای از کفایت های اکتسابی،بررسی چگونگی سازگاری شخص با محیطش را که می ­تواند سنجشی از پیامد (نتیجه) به حساب آید. امکان پذیر می­سازد.

 

– رویکرد توانایی (پردازش اطلاعات)

 

مدل هوش هیجانی مایر و سالوی (۱۹۹۹-۱۹۹۰)اصطلاح هوش هیجانی شامل توانایی درگیر شدن در پردازش اطلاعات پیچیده ‌در مورد هیجانهای یک شخص و دیگران و توانایی کاربرد این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای تفکر و رفتار است. این یعنی افراد در هوش هیجانی توجه زیادی به درک و کاربرد ، درک و کنترل هیجان‌ها داشته و این مهارت‌ها نقش سازگاری داشته که افراد خودشان و دیگران به طور بالقوه از آن بهره می‌برند.( مایر و همکاران،۲۰۰۰).

 

چنانچه این کلمه را به کار ببریم هوش هیجانی نمونه استانداردی است که می ­تواند بحث ظرفیت‌های انسان را غنی سازد. (مایر،۲۰۰۱).

 

اصطلاح هوش هیجانی،اولین بار در سال ۱۹۹۰ از سوی سالوی و مایر به عنوان شکلی از هوش اجتماعی مطرح شد(خسروجاوید،۱۳۸۱) به طوری که سالوی و مایر در سال ۱۹۹۰ اذعان داشته اند که « نظر اولیه هوش هیجانی ما این بود که شامل گروهی از توانایی‌های ذهنی مربوط است. برای مثال ابتدا به عنوان توانایی کنترل احساسات و هیجانهای خود و دیگران،تمایز میان آن ها و هدایت برای راهنمایی تفکر و اعمال شخص تعریف کرد. و در سال ۱۹۹۳ نیز اذعان داشته اند: « اگرچه یک ویژگی مانند برون گرایی ممکن است به مهارت اجتماعی وابسته باشد یا نتیجه آن باشد اما این یک ویژگی است نه یک توانایی. اما برعکس آگاهی از احساسات شخص دیگر یک توانایی ذهنی است. چنین دانشی ممکن است ناشی از یک یک عامل کلی یا مستقل از آن باشد. روشی که در آن هوش هیجانی را تعریف نموده ایم به عنوان مجموعه ای توانایی‌های ذهن-که آن را به عنوان شکلی از هوش مشخص می­ کند،گرچه ‌در مورد مفهوم توانایی می­دانستیم،اولین مدل،در برخی از ویژگی های هوش هیجانی کاملا گسترده بود. برای مثال آن الگو شامل طرح انعطاف پذیر و تفکر خلاق دو مهارت در کاربرد هیجان‌ها بوده است» (مایرو همکاران،۲۰۰۰).

 

مدل هوش هیجانی مایر و سالووی یک رویکرد مبتنی بر هوش و توانایی مدار است. آن ها آغازگران نظریه هوش هیجانی هستند،و زمانی که برای نخستین بار این مفهوم را به کار بردند، مقصود آن ها این بود که توجه روشن تری نسبت به رابطه بین هیجان و شناخت(استدلال)ایجاد کنند. نوشته­ های آن ها در این زمینه به میزان زیادی بر نظریه­ های بعدی نفوذ داشت و پایه ای برای اکثر تحقیقات علمی و تأمل در این مفهوم بوده است( کارسو،۱۹۹۹؛ به نقل از بار-ان،۲۰۰۰).

 

در این مدل هوش هیجانی به عنوان « توانایی درک و تظاهر هیجان‌ها،فهم و به کارگیری هیجان‌ها برای اداره هیجان‌ها جهت تقویت اعمال شخصی» تعریف شده است. (سالوی و مایر،۱۹۹۰ به نقل از دون پرت [۱۰۶]و لین[۱۰۷]،۲۰۰۹).

 

الگوی اولیه آن ها از هوش هیجانی سه حیطه از توانایی ها را شامل می­شد:

 

۱-ارزیابی و ابراز هیجان:ارزیابی و بیان هیجان در خود با دو مؤلفه‌ کلامی و غیر کلامی،همچنین ارزیابی هیجان در دیگران با مؤلفه‌ های فرعی ادراک غیر کلامی و همدلی مشخص می­ شود.

 

۲-تنظیم هیجان در خود و دیگران: تنظیم هیجان در خود به معنی تجربه فرا خلقی[۱۰۸]، کنترل،ارزیابی و عمل به خلق خویشتن است و تنظیم هیجان در دیگران یعنی تعامل مؤثر با سایر افراد( مثل: آرامش دادن به فرد درمانده دچار هیجان بالا).

 

۳-بهره برداری از هیجان: استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر ،عمل و مسئله گشایی است.(مایر،۲۰۰۱).

 

مایر،سالوی و کارسو (۲۰۰۴) مدل اصلاح شده ای از هوش هیجانی تدوین کرده‌اند که بر مؤلفه‌ ­های شناختی رشد هوشمندانه و هیجانی، تأکید بیشتری داشت. این مدل هوش هیجانی را به صورت عملیاتی در دو سیستم شناختی و هیجانی بررسی می­ کند: سیستم استعداد تشخیص یا وارد کردن اطلاعات و توانایی پردازش اطلاعات هیجانی در تمام مدت، دستکاری سریع نمادها و ارجاع به دانش تخصصی. هر دو سیستم در یک الگوی کاملا یکپارچه عمل ‌می‌کنند.

 

شاخه اول: ادراک،ارزیابی و بیان هیجان که شامل توانایی وتشخیص هیجان در حالات فیزیکی،احساس و تفکر خویشتن، توانایی تشخیص هیجان در دیگران، طرح­ها ،آثار هنری، زبان، صدا، ظاهر و رفتار، توانایی ابراز دقیق هیجانات و ابراز نیازهای مرتبط با آن احساسات، توانایی تمایز میان ابراز درست و دقیق یا ابراز نادرست و اشتباه احساسات ‌می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...