کار آفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre    به معنای متعهد شدن نشات گرفته است. بنا به تعریف واژه نامه دانشگاهی و بستر : کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی ، اداره و تقبل کند. (اسکندانی، 1379) واژه کار آفرینی دیرزمانی پیش از آنکه مفهوم کلی کارآفرینی به زبان امروزی پدید آید ، در زبان فرانسه ابداع شد . در اوایل سدهه شانزدهم میلادی کسانی را که در امر هدایت ماموریت های نظامی بودند ، کار آفرین می خواندند . از آن پس درباره دیگر انواع مخاطرات نیز همین واژه با محدودیت هائی مورد استفاده قرار می گرفت . از حدود سال 1700 میلادی به بعد ، فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دست اندر کار ساخت جاده ، پل ، بندر و تاسیسات بودند ، به کرات لفظ کارآفرین را به کار برده اند.

 

کارآفرین فردی است که شرکتی را به منظور سود و رشد ، تاسیس و مدیریت می نماید و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده می کند که ویژگی صلی او رفتار نو آورانه است و از تجربیات مدیریت استراتژیک در فعالیت خود استفاده می کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 اجزای­تشکیل دهنده                 فرآیند کارآفرینی
کارآفرین فردی تصمیم آگاهانه می گیرد تا کار جدیدی را آغاز کند
فرصت فرصتهای بازار را شناسائی و مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
ساختار کار آفرین تصمیم می گیرد به طور فردی یا تضامنی یا شرکت سهامی کار را آغاز کند
منابع منابع مورد شناسائی قرار می گیرد و حمایت سرمایه گذاران جلب می شود
استراتژی هدفهای کلی کار ، استراتژیها و برنامه های تفصیلی اجرا و معین می شود

 

 

 

این نکته حائز اهمیت است که این مراحل فرایندی بترتیب طبیعی تنظیم گردیده و نمی توان هریک ازآنها را بدون ارتباط با دیگری در نظر گرفت. برای مثال ، لازم است کارآفرین برای ارزیابی فرصت ، برداشتی از مفهوم کسب و کار نیز داشته باشد یا بداند اجرای آن مفهوم نیاز به چه منابعی خواهد داشت و یا هزینه آن منابع چقدر خواهد بود. تنها در این صورت است که کارآفرین می تواند به قضاوت درستی از جذابیت فرصت دست یابد.                            

 

کارآفرینی، واژه ای است نو که از معنی کلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد.بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی دانسته اند. وی معتقد است کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه با خلاقیت، ریسک پذیری، هوش، اندیشه، و وسعت دید، فرصتهای طلایی می آفریند. او قادر است که با نوآوریها تحول ایجاد کند و یک شرکت زیان ده را به سوددهی برساند.

 

به دلیل نقش و جایگاه ویژه کارآفرینان در روند توسعه و رشد اقتصادی، بسیاری از دولتها در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه تلاش می کنند بــا حداکثر امکانات و بهره برداری از دستاوردهای تحقیقاتی، شمار هر چه بیشتری از جامعه را که دارای ویژگیهای کارآفرینی هستند به آموزش درجهت کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه تشویق و هدایت کنند.

 

کارآفرینان با مهارتی که در تشخیص فرصتها و موقعیتها و ایجاد حرکت درجهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب می شوند. آنها تصدیق می کنند که موفقیت و بقا در چشم اندازهای برخواسته از فردا، نیازمند چالاکی، قوه ابتکار و خلاقیت است. علاوه بر این کارآفرینی به ریسک پذیری، نوآوری و کنش کارآفرینانه هم نیاز دارد. براساس نظریات اقتصادی و تجارب حاصله در اقتصادهای روبه رشد، کارآفرینان موتور محرکه توسعه و رشد اقتصادی محسوب می شوند و بالطبع اشتغالزایی یکی از رهاوردهای مهم کارآفرینی است.

 

اگرچه در مورد کارآفرینی و مفاهیم آن ابعاد مختلفی وجود دارد اما مفاهیم آن همگی تقزیبا مشابه هستند. همه هدف این مفاهیم پیگیری مزیت رقابتی شرکت و بهبود عملکرد سازمانی  است. به هر جهت  بعد از شومپتیر بسیاری از محققان از سازه هایی که میلر و فریسن (1982) در مورد کارآفرینی سازمانی ارائه داده اند استفاده کرده اند.

 

میلر(1983) اظهار کرده است که  سازمانهایی که کارآفرین هستند باید 3 ویژگی را داشته باشند: نخست نوآوری  که شامل نوآوری محصول وفرآیند ، دوم ریسک پذیری (بدین معنی که تصمیم گیرندگان سازمان بایستی ریسک پذیر باشند)، سوم پیش بینی تغییرات(بدین معنا که سازمان توانایی بررسی تغییرات محیطی و اتخاذ استراتژیهای مناسب را داشته باشد). کوین و اسلیون (1989) اظهار کرده اند که رفتارها و ارزشهای کارآفرینان می بایست این 3 جنبه را پوشش دهد. در این تحقیق به مقوله کارآفرینی تنها از منظر ویژگیهای کارآفرینی توجه نشده است بلکه از منظر فرهنگی نیز به آن توجه خواهد شد.

 

2.2.1 قابلیت بازاریابی

 

دی(1994) قابلیت بازاریابی را بعنوان قابلیت شرکت در استفاده از دانش، تکنولوژی و منابع در جهت ارضای نیازهای بازار و مشتریان تعریف کرده است.  موفقیت شرکت از ارزشهایی که برای مشتریان بوسیله محصولات  مناسب و روشهای مناسب  ایجاد می شود تعریف می شود. یک سازمان می بایست اطلاعات بازار را جمع آوری کند، تکنولوژی بازاریابی را بهبود دهد، مهارتهای بازاریابی را بروز کند و قابلیتهای مدیریت را افزایش دهد تا توانایی خود برای انطباق با چالشهای جدید بازار تقویت کند. دی (1994) اظهار کرده است که یک سازمان باید رابطه تنگاتنگی با فرآیندهای سازمانی و قابلیتهای سازمانی مرتبط با توسعه محصولات جدید  و توزیع خدمات داشته باشد.

 

آتون(1993) می گوید اغلب باید هنگامی که مشکلات بازاریابی ایجاد می شود فرآیند بازاریابی پایش گردد.  این فرآیند شامل :

 

 

    • خدمات مشتریان، هدف نهایی خدمات مشتریان ارضای نیازهای خریداران  و مشتریان (زیتمال و بتنر،1996) وایجاد مزیت رقابتی می باشد.(آیزن وود و ماهاجان،1989 ، موریس  و وست بروک،1996)

 

    • فعالیتهای پیشبردی شامل تبلیغات ، فروش و شرکت در نمایشگاههاست که در ارتباط با اهداف بازار  وافزایش سهم بازار و فروش است.

 

    • کیفیت فروشندگان ، این مورد نشاندهنده مهارتهای فروشندگان است.

 

    • توسعه شبکه بازاریابی ، که مرتبط با قابلیتهای مدیران در کانالها و ارتباط با توزیع کنندگان است.(ورهیز و هارکر،2000)

 

    • قلمروی تبلیغات ، نوع تبلیغات و مکان تبلیغات بر افزایش سهم بازار تاثیر دارد.

 

    • تحقیقات بازاریابی که حاکی از تحلیل نیازهای مصرف کنندگان در جهت پیشنهاد محصولات و خدمات جدید است.

 

    • قابلیت تنوع محصول که نشاندهنده تنوع نوع محصول بجای تنوع قیمت محصول است.

 

  • تسریع معرفی محصولات جدید در بازار.(فرولی،2000)

 

این هشت فرآیند برای پایش فعالیتهای بازاریابی توسط بسیاری از شرکتها بکار گرفته شده است. در این تحقیق ما این دسته بندی را با عنوان خدمات مشتریان، فروش،تحلیل بازار و تنوع محصول بکار می بریم. قابلیت بازاریابی می تواند این فرآیندهای بازاریابی  را تسهیل کرده و باعث کسب مزیت رقابتی شود.

 

3.2.1 قابلیت نوآوری

 

پایان نامه

دراکر(1985) به نوآوری بعنوان منبع ایجاد توانایی های جدید در جهت ایجاد ارزش توجه کرده است.نوآوری بصورت کلی نیازمند استفاده از منابع فعلی بروشی جدید و نوآورانه می باشد.دراکر نوآوری را فرآیندی طولانی و اکتسابی می داند و آنرا حاصل تفکرات آنی و فی البداهه نمی داند. وی استدلال می کند که قابلیت نوآوری  را می توان فرا گرفت.  نوآوری شامل دو فاز است: اختراع و تجاری سازی. پورتر  اعتقاد دارد که تجاری سازی کاربردی ساختن اختراع است و فرآیند نوآوری نمی تواند از استراتژی های کسب و کار و محیط رقابتی جدا باشد.(آفوا،1998) بعبارت دیگر نوآوری فرآیندی است که  سازمانها برای یکپارچه سازی تکنولوژی ، سازمان  و تغییرات بازار بکار می برند تا  سازمان بتواند توسعه یافته و به بقای خود ادامه دهد.(دراکر،1985)

 

نوآوری می تواند بوسیله استانداردهای متفاوت متمایز شود، به عنوان مثال نوآوری تکنولوژیکی و نوآوری اداری، نوآوری محصول ونوآوری فرآیند، نوآوری تدریجی و نوآوری یکباره. در میان طبقه بندیها نوآوری تکنولوژیکی و اداری دارای معنای خاصی است. این طبقه بندی عوامل ساختار اجتماعی و تکنولوژیکی را پوشش می دهد.(داون و موهر،1976؛ دامانپور،1991). بعلاوه ویراواردنا (2003)  اظهار داشته است که شرکتها می بایست نوآوری تکنولوژیکی  و نوآوری غیرتکنولوژیکی را بصورت همزمان توسعه دهند. او قابلیت نوآوری را  بعنوان نوآوری محصول، نوآوری فرآیند، نوآوری مدیریتی و نوآوری بازاریابی تعریف کرده است. در این تحقیق از دیدگاه وی برای ارزیابی قابلیت نوآوری استفاده می شود.

 

4.2.1 مزیت رقابتی پایدار

 

مزیت رقابتی به معنای این است که یک سازمان نسبت به رقبای خود در یک صنعت عملکرد بهتری داشته باشد. دو رویکرد در تئوری های استراتژی رقابتی وجود دارد که می تواند بر مزیت رقابتی اثر گذارد. یکی از آنها که  توسط پورتر (1994) ارائه شده نشان می دهد جایگاه یک شرکت را توسط ساختار استراتژی رقابتی به چه صورت است و این مطلب را بوسیله 5 نیروی رقابتی نشان می دهد. وی پیشنهاد می کند که شرکتها باید جایگاه مناسبی را در صنعت برای خود برگزینند تا از مزیت رقابتی در آن صنعت بهره مند شوند و اقدامات مناسب را در وضعیتهای مناسب از خود نشان دهند.(پورتر 1994) رویکرد دیگر رویکرد منبع محور است که توسط وارنر فلت(1984) ارائه شده و توسط پراهالاد و همل(1994) مورد تاکید قرار گرفته است.آنها پیشنهاد کردند که مزیت رقابتی یک شرکت باید بر مبنای قابلیتهای اساسی که شامل منابع ملموس و نا ملموس است بنا شود. پورتر(1990) مزیت رقابتی پایدار را نوعی مزیت رقابتی تعریف می کند که نسبتا دوره ای طولانی بر قرار است. این مزیت رقابتی دارای ویژگیهای زیر است:

 

دوام: سازمان بایست نسبت به رقبا دوره ای طولانی را رهبر بازار باشد و نه تنها رهبر رقبا باشد بلکه این رهبری  بواسطه پیروی و تقلید توسط رقبا از دست نرود.

 

تمایز: سازمان باید دارای صلاحیتها و ویژگیهایی باشد که توسط تعداد کمی از شرکتها قابل دستیابی باشد.

 

تفاوت: عملکرد سازمان باید نسبت به رقبای خود دارای عملکرد بسیار برتر و متفاوتی باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...