با توجه به اینکه اقتصاد جهانی به سمت آزاد سازی و کوچک سازی دولت گام برمی دارد،اما کماکان سیاست های مالی از مهمترین سیاست های کلان اقتصادی کشورها محسوب می شوند، که دررشد و توسعه اقتصادی نقش بسزایی ایفا می نمایند. دولت با بکار بردن ابزار سیاست های مالی  که در اختیار دارد منحنی تقاضای اقتصاد راانتقال می دهد که طبیعتاً می تواند بربخش واقعی اقتصاد تاثیر بسزایی داشته باشد. عموماً سیاست های مالی از طریق برنامه های عمرانی، بودجه های سالیانه و درآمدهای مالیاتی و غیر مالیاتی دولت تبین واعمال می شوند. تغییردراعتبارات عمرانی و مخارج  دولت از طریق ضریب فزاینده بر روی تولید بخش های مختلف اقتصادی اثر گذاشته ودرنتیجه تغییر درارزش افزوده را به دنبال خواهد داشت. بخش صنعت نیز به عنوان یکی از بخش های مهم اقتصادی  به مانند سایر بخش ها از این سیاست ها تاثیر می پذیرد. اهمیت روز افزون بخش صنعت دراقتصاداز یک سو و تاثیرگذاری مخارج دولت براین بخش از سوی دیگر باعث شده است که چگونگی اثرگذاری این سیاست ها بر رشد بخش صنعت مورد توجه ویژه قرارگیرد. خصوصاً از این جهت که گاهاًاشاره می شود که افزایش مخارج دولت واجرای سیاست های مالی انبساطی موجب کاهش رشدبخش صنعت خواهد شد.این تحقیق برآن است که اثرات تغییر مخارج دولت به عنوان شاخص سیاست مالی را بر رشد بخش صنعت در ایران مورد بررسی قراردهد طبیعی است که پاسخ به این سوال می تواند تاثیر کوچک سازی دولت بر رشد بخش صنعتی درایران را روشن نماید.این موضوع ازجهت آزاد سازی اقتصادی و شرایط پیوستن به WTO نیز دارای اهمیت ویژه ای است.

 

 

 

 

 

1-3  ضرورت انجام تحقیق

 

بعداز بحران بزرگ 1930 و عدم تعادل های شدید ناشی از آن وناتوانی مکانیزم بازار،عقاید کینز مقبولیت یافت. ابزاراعمال مدیریت اقتصادی جامعه توسط دولت در چارچوب تدوین واجرای برنامه های توسعه سیاست های اقتصادی است که یا مستقیماً با پرداخت سوبسید، برقراری معافیت ها و تعیین دستمزد و یا به طور غیر مستقیم با دو اهرم نیرومند سیاست های پولی و مالی صورت می پذیرد. سیاست ها ی مالی از طریق تغییر در تقاضای کل وارد عمل می شوند. مسلماً تاثیر این سیاست ها بر بخش های مختلف یکسان نبوده و از اینرو باعث می شود که نسبت رشد تقاضای محصولات بخش های مختلف) صنعتی و غیر صنعتی( در جریان تو سعه اقتصادی واعمال این سیاست ها دچار تحول شود، این تحول نیز به عنوان محرکی سبب تغییر قیمت های نسبی و در نتیجه تغییر در سوداوری وانگیزه های تولید وسرمایه گذاری و نهایتاً رشد هر یک از این بخش های اقتصادی است. از دیدگاه افراطی کلاسیک ها اعمال سیاست های کلان اقتصادی ممکن است در کوتاه مدت برارزش افزوده بخش های مختلف اقتصادی،اشتغال، سرمایه گذاری و سطح قیمت اثر داشته باشد، اما در بلند مدت نتیجه ای جز بر هم زدن نسبت قیمت در بین بخش ها ی مختلف نداشته و برآیند اثر این سیاست ها در بلند مدت بر میزان اشتغال و رشدارزش افزوده بخش های اقتصادی، خنثی است]2[. امااز سوی دیگر از دیدگاه نئوکلاسیک ها و کینزین ها اعمال این سیاست هاخنثی نبوده و می تواند دارای برآیند مثبت بلند مدت برمتغیرهای اقتصادی باشد. از اینرو نیاز است که نتیجه اعمال سیاست های  مالی بر بخش صنعت کمی سازی شده و آثار کوتاه مدت وبلند مدت آن بر متغیر ارزش افزوده بخش صنعت( رشد ارزش افزوده) مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد تا بر اساس آن سیاست گذاران اقتصادی و صنعتی برای دستیابی به مقاصد استراتژیک بخش صنعت در کشور نگرش علمی تر و روشن تری داشته باشد.

 

 

 

1-4 – سوال های اصلی و فرعی تحقیق

 

1- تاثیر پذیری رشدارزش افزوده بخش صنعت از سیاستهای مالی در کوتاه مدت و بلند مدت چگونه است؟

 

2- چه ترکیبی از سیاستهای مالی برای دستیابی به اهداف استراتژیک بخش صنعت ایران نیاز است؟

 

 

 

1-5- فرضیه های تحقیق

 

1-بین سیاست های مالی و رشد بخش صنعت رابطه معنی داری وجود دارد.

 

2-تاثیر سیاست مالی انبساطی بر رشد بخش صنعت در کوتاه مدت مثبت است.

 

3-تاثیر سیاست مالی انبساطی بر رشد بخش صنعت در بلند مدت منفی است.

 

پایان نامه

 

 

1-6-اهداف تحقیق

 

هدف اصلی این تحقیق کمی سازی تاثیر سیاست های مالی بر رشدارزش افزوده بخش صنعت در ایران در کوتاه مدت و بلند مدت می باشد.

 

اهداف زیر به عنوان اهداف فرعی تحقیق است:

 

1- پیشنهادهایی در راه رسیدن به اهداف استراتژیک بخش صنعت از طریق سیاستهای مالی

 

2 – بررسی رابطه متقابل و رابطه علی معلولی بین متغیرهای اصلی بخش صنعت.

 

 

 

1-7- روش تجزیه و تحلیل داده ها

 

برای بررسی روابط بلند مدت بین متغیرهای مورد بررسی رویکردهای مختلفی وجود دارد از جمله روش سریهای زمانی، دامنه فرکانس و روش سری زمانی چند متغیره و آزمون  صریح محدودیت های ضرایب درالگو های VAR می باشد. البته دراین میان رویکرد سری های زمانی مرجح بر دیگرروش هاست زیرا کلیه متغیرها در این روش نسبت به یکدیگر متقارن بوده هیچ پیش فرضی در خصوص برون زایی آنها از قبل اعمال نمی گردد. دراین تحقیق برای بررسی روابط بلند مدت بین متغیرهای مورد بررسی از روش هم انباشتگی((cointegration استفاده می شود. در روش هم انباشتگی روابط  بلند مدت اقتصادی برآورد و تجزیه و تحلیل می شوند. لازم به ذکر است که ارتباط نزدیکی بین هم انباشتگی و مدل های تصحیح خطایاECM  وجود دارد .ایده اصلی در تجزیه و تحلیل هم انباشتگی این است که اگر چه بسیاری ازسری های زمانی اقتصادی غیر ساکن بوده و یک روند تصادفی افزایشی و یا کاهشی دارند اما ممکن است در بلند مدت یک ترکیب خطی ازاین متغیرها همواره ساکن و بدون روند تصادفی باشد. تجزیه و تحلیل هم انباشتگی به ما کمک می کند که این رابطه تعادلی بلند مدت را کشف کنیم. در این تحقیق بین روش های مختلف هم انباشتگی از روش هم انباشتگی یوهانسن استفاده خواهد شد. روش یوهانسن نسبت به روش های دیگر دارای محدودیت های کمتری است برخی از ویژگی های این روش عبارتند از:

 

1- آزمون فرضیه را به طور مستقیم می توان روی ضرایب انجام داد.

 

2- بیش از یک رابطه تعادلی بلند مدت وجود داشته باشد می توان تعداد روابط بلند مدت آزمون شناسایی وبراوردهای سازگاری از پارامترهای آن بدست آورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...