بخش عمده ای از پژوهش ها در این حوزه، بر شدت تعهد مذهبی، یعنی سطوح دینداری متمرکز شده است(اینوزو، کلارک و کارنسی، ۲۰۱۲). اما الگوی مهمی که سال هاست در حوزه نظر پردازی دینی مطرح بوده ، نظریه آلپورت[۴۴] ‌در مورد جهت گیری دینی درونی وبیرونی می‌باشد. آلپورت و رأس[۴۵](۱۹۶۷) بر این باورند که در جهت گیری دینی بیرونی، مذهب برای اهداف غیر مذهبی استفاده می شود(مانند حمایت اجتماعی واحساس امنیت) و برای ارزیابی ایمان نابالغانه طراحی شده است، اما درجهت گیری دینی درونی، مذهب به عنوان قالبی درزندگی اجتماعی به کار می رود. به تعبیرآلپورت، جهت گیری دینی درونی کل زندگی راغرق درانگیزش ومعنی می‌کند ‌و الهام بخش عبادت است( آلپورت و رأس، ۱۹۶۷؛آلپورت، ۱۹۵۰).

 

گرچه تحقیقات بسیاری رابطه بین جهت گیری دینی بیرونی با اضطراب بیشتر(کوچتین[۴۶] و همکاران، ۱۹۸۷)، احساس گناه(فیشر[۴۷] و ریچاردز[۴۸]، ۱۹۹۸؛ به نقل از بهرامی احسان و همکاران، ۱۳۸۴) افسردگی(جنیا[۴۹] و شائو[۵۰]، ۱۹۹۱) اضطراب مرگ(بولت[۵۱]، ۱۹۷۷)، باورهای غیر عقلانی(واتسن [۵۲]و همکاران، ۱۹۸۸) و نشانه های وسواسی- اجباری در فهرست نشانه های هاپکینز (قراملکی و قربانی، ۱۳۷۸) و … و ارتباط معکوس جهت گیری دینی درونی با رگه های ناسالم روانشناختی، مثل اضطراب(بیکر[۵۳]و گورساچ[۵۴]، ۱۹۸۲)، اضطراب مرگ(کرافت[۵۵] و همکاران، ۱۹۸۷)، واماندگی (واتسن و همکاران، ۱۹۸۸) و… را نشان داده‌اند. به طور کلی اشاره شده است که هرچه جهت گیری دینی، درونی تر می شود سلامت روانی بالاتر می رود(جان بزرگی، ۱۳۸۶)؛ اما رابطه این نوع جهت گیری ها با نشانه های وسواس فکری عملی (نه اختلال وسواس فکری عملی )به طور مستقیم مورد بررسی قرار نگرفته است. از طرف دیگر، می توان پرسید که نقش میانجی هایی که راچمن (۱۹۹۷) و سالکووس کیس (۱۹۸۵) بدان اشاره نموده اند، در افزایش یا کاهش تغییرات نشانه های وسواس ، و به ویژه وسواس مذهبی(اینوزو، کلارک و کارنسی، ۲۰۱۲؛ میلر و هیجز، ۲۰۰۸) چیست؟ ‌بنابرین‏ اگر بخواهیم به نوسان نتایج مرتبط با سازه وسواس و وسواس مذهبی ، و شرایط این نوسان در نمونه های ایرانی بپردازیم و نگاه تحولی و انگیزشی آلپورت (۱۹۵۰، ۱۹۶۷) به مقوله دینداری را، متمایز از سطوح دینداری، مد نظر قرار دهیم ،و در کنار آن سازه هایی چون باورهای TAF، احساس مسئولیت افراطی و احساس گناه (اینوزو و همکاران، ۲۰۱۲؛ اینوزو، کلارک و کارنسی، ۲۰۱۲؛ ویلیامز، گلوریا لو و گریشمن، ۲۰۱۲) را مطرح کنیم می‌توانیم مدل ارائه شده در شکل ۱ را ترسیم کنیم. با توجه به تمهیدات یاد شده در بیان مسئله و مدل ترسیمی، پرسش های اساسی پژوهش حاضر عبارتند از : ۱- آیا ارتباط معناداری بین جهت گیری دینی (درونی- بیرونی) با نشانه های وسواس فکری عملی و وسواس مذهبی در نمونه غیر بالینی ایرانی وجود دارد؟ ۲- متغیر هایی چون باورهای TAF، احساس مسئولیت افراطی و احساس گناه، تا چه حد می‌توانند نوع ارتباط بین جهت گیری دینی (درونی و بیرونی ) و نشانه های وسواس فکری عملی و مذهبی را تعدیل کنند ؟

 

 

شکل ‏۱‑۱: الگوی پیشنهادی رابطه بین جهت گیری دینی، نشانه های وسواس فکری عملی، وسواس مذهبی و باورهای TAF، احساس مسئولیت و احساس گناه (الگوی مفهومی)

 

ضرورت عملی و نظری تحقیق

 

امروزه وسواس یکی از شایع ترین اختلال های روانی بحساب می‌آید و شیوع آن بیش از دوبرابر اسکیزوفرنیا گزارش شده است(استگتی، ۱۳۸۹). اختلال وسواس فکری عملی اختلالی مزمن است که تاثیری عمیق برزندگی فرد و عملکرد اجتماعی، هیجانی و شغلی او می‌گذارد(آکوچکیان و همکاران، ۱۳۸۹).در بسیاری از توصیف های اولیه از این اختلال، محتوای مذهبی آن مورد تأکید قرار گرفته است و بیماران با وسواس های مذهبی در جوامع مذهبی ،مثل یهودی های خاورمیانه یا مسلمانان، بیشتر به چشم می‌خورد( ویسمن و همکاران، ۱۹۹۴؛ به نقل ازآکوچکیان و همکاران،۱۳۸۹) مشابه مجموعه علائم دیگر اختلال وسواس فکری عملی، اشکال خفیف تر وسواس مذهبی نیز در جمعیت عمومی مشاهده می شود(آبراموویتز، ۲۰۰۲). برخی از نظریه پردازان به دلیل فرض نفوذ فرهنگ دینی در ارزیابی های افکارمزاحم و ناخواسته، شدت دینداری را به عنوان یک عامل خطر بالقوه، در نظر گرفته اند(یورولماز و همکاران، ۲۰۰۹). ‌بنابرین‏ بررسی و شناخت بیشتر نشانه های این اختلال، از دو جهت دارای اهمیت است:

 

الف: ضرورت نظری:

 

به لحاظ نظری میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

 

۱٫ درارتباط بین دینداری و نشانه های وسواس، علاوه بر نوع دین؛ اسلام، یهودی ، مسیحی( ویلیامز، گلوریا لو وگریشمن، ۲۰۱۲؛ یورولماز و همکاران، ۲۰۰۹؛ اینوزو، کلارک و کارنسی، ۲۰۱۲؛ اینوزو و همکاران، ۲۰۱۲) به جهت آموزه ها ی دینی مختلف، و سطوح دینداری یعنی شدت و میزان تعهد مذهبی(اینوزو، کلارک و کارنسی، ۲۰۱۲)، نوع جهت گیری دینی آن گونه که آلپورت آن را به درونی وبیرونی تقسیم می‌کند نیز می‌تواند مورد توجه قرار گیرد و بررسی ارتباط بین نوع جهت گیری دینی ونشانه شناسی اختلال وسواس، باب جدیدی را ‌در پژوهش‌های مربوط ‌به این حوزه خواهد گشود.

 

۲٫ بررسی هم زمان نشانه های وسواس فکری عملی و وسواس مذهبی، ازیک سو ارتباط خاص آن ها با سازه TAF، احساس مسئولیت و احساس گناه را مشخص نموده واز سوی دیگر، گستره های تازه ای در این موارد به ویژه در ارتباط با نوع جهت گیری دینی مشخص می‌سازد.

 

۳٫وارسی های یاد شده در دو بند ۱ و ۲ با توجه به شرایط فرهنگی درنمونه های ایرانی، می‌تواند ابعاد یاد شده را در نمونه های ایرانی آشکار سازد و نیز به شکل گیری زمینه‌های پژوهشی مرتبط با نشانه های وسواسی در ایران یاری خواهد داد و هم امکان مقایسه نتایج به دست آمده را با نتایج دیگر کشورها و بومها فراهم خواهد ساخت .

 

ب: ضرورت عملی:

 

امروزه توجه به ایمان ‌و اعتقادات مذهبی و استفاده از نگرش ها، روش ها ‌و آموزه های دینی در قالب رویکرد های شناختی-رفتاری، نتایج مطلوب تری را در درمان افراد معتقد به دین به همراه دارد(واکارو[۵۶]، ۲۰۰۷، به نقل ازآکوچیان و همکاران، ۱۳۸۹) از سوی دیگر ارتباط دینداری با نشانه های اختلال وسواس و وسواس مذهبی، دربرخی پژوهش‌ها نشان داده شده است ( به عنوان مثال: آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۴؛ سیکا، نوارا و ساناویو، ۲۰۰۲؛ ویلیامز، گلوریا لو و گریشمن، ۲۰۱۲) ‌بنابرین‏ با توجه ‌به این تاثیر و تاثر دوسویه یاد شده، هرنوع یافته ای درحوزه ارتباط بین دینداری و نشانه های اختلال وسواس فکری عملی، و نیز وسواس مذهبی ، می‌تواند یاری گر تلاش‌های بالینی متخصصان علوم رفتاری باشد ‌و راهی را به سوی آسیب شناسی دقیق تر و در نتیجه درمان مؤثر این اختلال فراهم آورد. همچنین می‌تواند ما را در برخی موارد پیشگیرانه و آموزش های مربوطه به خانواده ها یاری دهد.

 

اهداف تحقیق

 

متناسب با مسئله اساسی تحقیق، اهداف ذیل شکل گرفته اند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...